متاسفانه یا خوشبختانه مسائل سیاسی در ایران (از جمله انتخابات ها، عملکرد دولت ها و مجلس ها و نهادهای حاکمیتی و ....) همه عجین با احساسات و حب و بغض ها است. از نشانه های مهم آن این است: بسیاری از مردم ایران عقیده «تعمیم پذیری» دارند. یعنی این اعتقاد را دارند که اگر کسی امروز بد بود، از ابتدا بد بوده است و اگر کسی امروز خوب بود، از ابتدا خوب بوده است. یعنی انسانی که در حال حاضر بد است و چهره منفی دارد را، حتی اگر خدمات بسیار خوبی کرده باشد و در یک دوره ای مثبت بوده، از ابتدا ریاکار و بدذات می دانند و انسانی که امروز خوب است، اما در گذشته کارهای بد و پلیدی انجام داده است را از ابتدا خوب و بی گناه و مثبت می پندارند. یعنی عقیده ندارند که انسان ها ممکن است در طول دوران مسئولیتی خود «تغییر اساسی» کنند. یا «تغییر جهت گیری» داشته باشند.
شاهد مثال دیگر این که بسیاری اعتقاد دارند مردم ایران «شدیدا احساسی رای می دهند». یعنی حب و بغض ها، علاقه ها و نفرت ها یکدفعه آراء مردم ایران را به صورت موجی (دقیقا مانند موج دریا) حرکت می دهد و حجم زیادی از آرا را به نفع یا ضرر یک کاندید خاص جابجا می کند. همین شکل گیری موج های اجتماعی نزدیک انتخابات دال بر این مطلب است. از پیامدهای این نوع نگاه، شکل گرفتن «بداخلاقی»های گسترده در فضای سیاسی ایران است. فضای «تهمت زنی»، «برچسب زنی»، «تمسخر و استهزا»، «افترا و تخریب شخصیت» و .... تماما نشان می دهد که ذهن مردم ایران برای رای دهی زیاد بر «منطق قوی» استوار نیست. زیرا این تخریب ها ابدا قادر نیست آن منطق قوی و مستحکمی که بر اساس آن فرد به یک نفر رای می دهد را بشکند.
لذا ضروری است که ما «منطق رای دادن» خود را عوض کنیم و آن را بر شاخصه های عاقلانه تری استوار کنیم. زیرا اگر رای ما بر اساس هوا و هوس باشد، یعنی بر اساس تمایلات ذهنی و سلیقه و تیپ ظاهری و لحن صحبت و .... یک کاندیدا باشد ، این رای بر شالوده محکمی استوار نیست. یعنی ممکن است این فاکتورها در رقیب این نامزد هم رشد و توسعه یابد و آن گاه رأی ما به هدر می رود و ما نیز ممکن است از رایی که داده ایم پشیمان شویم.
در همین انتخابات ریاست جمهوری 96 مصادیق فراوانی از این گونه بداخلاقی ها وجود دارد. التبه ما بنا نداریم سخنان هتاکانه و زشت در اینجا تکرار شود اما بخاطر فضای بدی که وجود دارد مجبوریم مقداری اشاره کنیم:
مثلا این که ما یک کاندید مثل آقای روحانی را «آمریکایی و جاسوس» بدانیم و به او این برچسب را بچسبانیم یا مثلا او را «دروغگو» خطاب کنیم، به هیچ وجه با منطق ما جور در نمی آید. یا به دیگری مثل آقای رئیسی به دروغ و بی منطق، بگوییم «قاتل!» و یا بگوییم ایشان چون داماد آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد است، پس «تندرو» است! یا مثلا بگوییم چون «ریش بلند» دارد پس خطرناک است! یا مثلا در مورد دیگر کاندیدا آقای قالیباف گفته اند: آن «گازانبر» آمد. یا گفته اند او یک سرهنگ است و برخوردهای قهری و تند دارد. همه اینها از مثال های زشت و خجالت آور در عرصه اخلاق سیاسی کشور است.
ما اصلا با این گونه جودرست کردن ها و انگ و تهمت زدن ها و جنجال آفرینی ها در فضای انتخابات هیچ گونه نسبتی نداریم. بلکه به هر کسی اگر انتقادی داریم، مشخصا به او و با منطق صحیح و مودبانه وارد می کنیم. اصولا انگ زنی و تهمت زنی از کارهای رایج دشمن ماست. ملاک ها و اصول و شاخص ها برای ما مشخص است؛ اما بدترین بداخلاقی در فضای انتخاباتی و سیاسی کشور انگ زنی و برچسب زنی است. یعنی همان ساختن «لقب» های زشت. زیرا قرآن کریم به ما دستور داده است: ولا تنابزوا بالالقاب.
حتی اگر کسی در یک مورد دروغی گفت یا حرف خود را منکر شد و تکذیب کرد یا به وعده هایی عمل نکرد، ما او را «در آن اعمال» مورد انتقاد قرار می دهیم، اما باز هرگز به او انگ «دروغگو» نمی چسبانیم و شخصیت او را تخریب نمی کنیم. زیرا اگر به کسی این انگ و برچسب زده شد، اولا تمامی وجهه او در اذهان، وهن و خرد شده است. ثانیا همه اعمال و کارهای مثبت او را نادیده انگاشته ایم و این خود «عین دروغ و بی انصافی» است.
مساله بعدی که این بی منطقی در فضای سیاسی کشور ایجاد می کند، استفاده گسترده از مغالطات ناشی از حب و بغض ها، برای تخریب یا تقویت و ایجاد موج است. یعنی وقتی ما به یک شخصیت خود را گره زدیم، برای سخن خود در تایید او، گاهی نمی توانیم «دلیل مستدل» بیاوریم و سعی می کنیم مغالطه کنیم یا با احساس ضعف استدلال خود را پوشش دهیم. دقیقا همانند این کار را برای تخریب شخصیت مغضوب خود انجام می دهیم؛ چون نمی توانیم استدلال های دقیق علیه او جمع کنیم، دست به مغالطه و هوچی گری در تقویت او می زنیم. که هر دوی این کارها غلط است. هم حمایت و هم رد ما باید کاملا مستدل و منطقی و عقل پسند باشد. و این کار نیاز به «تقوا در حوزه تفکر» دارد.